
ماجرای «کودک سربازان» مجاهدین هم یک چشمهٔ دیگر از خیمهشب بازی و «عملیات پیچیدهٔ چند وجهی» اطلاعات آخوندهاست.
اول اینکه در وسط دادگاه سوئد و موضوع قتل عام ۶۷ یک برونرفت و جبههٔ جدیدی به سود جلاد ۶۷ باز میکند. چیزی که رئیسی خیلی به آن نیاز دارد.
دوم اینکه نشان بدهد که فقط رژیم نبوده که ۴۴۰ هزار دانشآموز را پتو پیچ به میدانهای مین فرستاده و نیروی اصلی جنگندهٔ ضد رژیم هم این کاره است! همان نیرویی که طرف حساب اصلی دادگاه قتلعام است و بیش از ۹۰ درصد شهیدان از آن برخاسته اند.
سوم اینکه القا کند مجاهدین هنوز به قدرت نرسیده همان کارهای رژیم را میکنند پس واویلا اگر به قدرت برسند!
نتیجه هم اینکه، جای شکرش باقیست که خامنهای و رئیسی بر سر کار هستند. اگر هم کسی دلخور است راهش این است که برود چکمه های اعلیحضرت رضا شاه فقید را از روز کودتای سوم حوت از یکصد سال پیش تا الان بلیسد تا برسد به شاهنشاه آریامهر و ولایتعهد ایشان !
بیجهت نیست که هفته پیش فریاد مجری نماز وزارتی چهارشنبه بازار میهنتیوی درآمده بود و از «منترش» میپرسید : «راجع به این ماجرای کودک سرباز مجاهد که خیلی راجع بهش حرف زده شد… اما یک مرتبه ایستاد، ما هیچ کاری را جدی نمی گیریم! نمیدانم چرا؟!».
بنظر میرسد سعید بهبهانی با رهنمودهای «منترش» آن آکت مشعشع را که نمایشی کامل از محتوای مجری و میهمان برنامه بود، در مقابل خانوادهٔ شهدا و دادخواهان دادگاه سوئد در رزومه خود وارد کرده باشد. در هر صورت منترش حالا قرار است به آن سؤال جواب بدهد که چرا ماجرای کودک سرباز مجاهدین یک مرتبه ایستاد؟
و اینهم جواب کاشف همهٔ رموز و اسرار سیاست و ادبیات و کلیهٔ سؤالات، از مشکل آب رودخانه هیلمند افغانستان، تا شعرشناسی و غموض ادبی سرودههای سهراب سپهری، تا ساز وکارهای کلیهٔ سازمانهای بینالمللی، تا پشت پردهٔ ساواک شاه و همه سازمانهای اطلاعاتی جهان، تا معضلات ورزش، تا نادانستههای علوم پزشکی، تا گرفتاریهای اقتصاد جهانی و فضای مجازی و پشت هم اندازیهای لمپنیستی و معرکه گیری مارگیرهای حاشیه روستایی است که گز نکرده، بند وزارت را آب می دهد:
«الان خدمتتان میگویم سند رسمیاش وجود دارد، اتفاقا یک سندی هست، حالا اگر لازم شد من این را بعداً منتشرش میکنم، یک سندی هست، سند درونی خود [مجاهدین]، این سند در ارتباط با کودکانی است که یک روز در این فرقه بودهاند و در مناسبات این فرقه هشتصد و بیست نفر، هشصد و خرده ایی بچه هستش و اینها لیستی است که خود [مجاهدین] این لیست را تهیه کرده و از آنجایی که اینها الان صد پارهاند [!] خوب سوراخ هم زیاد دارند [!] اینها میزند بیرون...».
پس یک سند جدیدالاکتشافی در کار است که «حالا اگر لازم شد من این را بعداً منتشرش » میکند!
لیکن دزد ناشی به کاهدان زده و به نظر میرسد کریستف کلمب وزارتی، که کاشف ۸۲۰ کودک سرباز ۴۰-۵۰ ساله است، نمیدانسته که وزارت اطلاعات و انجمنهای نجاست و سایتها و فیسبوکهای مزدوران در داخل کشور (در استانهای مختلف) و خارج کشور بارها چنین لیستهایی را به عنوان سندهای دست اول ارائه داده اند. وزارت اطلاعات با همان الگوی افتتاح چندین باره طرح های به اصطلاح عمرانی در رژیم آخوندی، این لیستها را با نام مزدورانش و گاه حتی بدون نام مزدوران به انحاء مختلف و از طرق مختلف بازنشخوار کرده است.
یک نمونه شامل ۲۶۹ اسم، ابتدا در بهار ۱۳۸۲ به نام مأمور پیشانی سیاه علی اکبر راستگو منتشر شد.
دو سال بعد در اردیبهشت ۱۳۸۴ همین اسامی توسط انجمن نجاست اطلاعات آخوندی بازنشر شد.
در سال ۱۳۹۰ نیز سایت «مرکز اسناد انقلاب اسلامی» یعنی همان مرکز اسناد ساواک آخوندی، به مدیریت سابق دژخیم روحالله حسینیان و مدیریت فعلی دژخیم مصطفی پورمحمدی و همچنین هابیلیان شعبهٔ اطلاعات در مشهد اسامی «کودک سربازان» را بازنشخوار کردند!

علی اکبر راستگو مزدوری است که سوابق مأموریت های اطلاعاتی او در کتاب کارزار اهریمنسازی در اوایل سال ۱۳۸۷ توسط مقاومت ایران افشا شده است (صفحات ۱۲۱ تا ۱۲۴).
و این هم یک لیست دیگر شامل ۸۲۴ نفر تحت عنوان فرزندان مجاهدین
اکنون ۱۸ سال پس از کتاب مزدور علی اکبر راستگو، مزدور نفوذی، همان «کارنامه سیاه» نویس لاجوردی در شعبهٔ ۷ اوین، دیگر بار به بازنشخوار زنجیرهای پرداخته و در ادامهٔ سؤال ابتدای این مقاله به سعید بهبهانی چنین شکوه و ناله میکند :
«متأسفانه من هفته قبل هم عرض کردم خدمتتون، در جامعه ایران، در همون جوامعی که ادعای حقوق بشر دارند، ادعای حقوق کودک دارند، صدای این بچههارو میشنوند و سکوت میکنند! … متاسفانه در جامعه ایران چنین ارزشهایی جا نیفتاده و چنین مبارزینی رو نمیبینیم برای حقوق کودک! لااقل در میان اپوزیسیون ایران و فعالین حقوق بشر… خب وقتی سکوت میشه و وقتی میبینن بی عملی رو، چه بسا اونها هم از اون جدیت لازم برخوردار نباشن یا دلسرد بشن! و این تماماً مسئول این، بخش زیادیش، برمیگرده به بیعملی باصطلاح اپوزیسیون!!! به بیعملی فعالین حقوق بشر!… خب میبینید امروز داره دریچههایی باز میشه، ببینید خانم هومریش یک خبرنگار آلمانی هستند که اولین بار با امین گل مریمی مصاحبه کردهان، ایشون مطلبی رو هم در آلمان، نشریه آلمانی دیتسایت در اونجا منتشر کردند… اول یه عده… رو به صف کرد که علیه خانم هومریش و این خبرنگار مسئول، مقاله بنویسند و اونچه که شایسته… اعوان و انصارشون هست رو به این خانم نسبت بدن. از اینکه بگذریم. بعد رفتند شکایت حقوقی کردند… شما باصطلاح رسانه های فارسی زبان رو ببینید! کدومشون رفتند با این بچه ها گفتگو کنند؟!… هیچ کدوم از اینا صدایی ازشون پژواک پیدا نمیکنه!… جامعه رسانه ای ایران به وظیفه اش عمل نمیکنه! جامعه روشنفکری عمل نمیکنه! جامعه حقوق بشری عمل نمیکنه!» (مزدور نفوذی ایرج مصداقی در تلویزیون وزارتی میهن ۲۹دی۱۴۰۰).